بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ
  • ...
  • 313jamaz@gmail.com
  • ايران- مشهد

مردگان، دستشان از دنیا کوتاه است؛ چرا با آنان ارتباط برقرار می نمایید؟

  • ۶۹۵

یکی دیگر از شبهه های وهابیان، این است که: «مردگان، دستشان از دنیا کوتاه است؛ چرا با آنان ارتباط برقرار می نمایید؟».

در پاسخ می گوییم: بی تردید انسان از دو جزء ترکیب شده است: جسم و جان؛ آنچه معیار و ملاک ارج نهادن به افراد و میزان تبادل اطلاعات و تعامل سازنده است، همان روح و جان آدمی است که سبب تکامل و رشد و تعالی بشر است! اکنون جای این پرسش است:

آیا مرگ، پایان زندگی انسان است؟ قرآن در این باره چه می گوید؟

باید گفت: قرآن نه تنها روح انسان را باقی دانسته، بلکه از زنده بودن شهیدان سخن به میان آورده است:

(وَ لا تَقُولُوا لمن یقتلُ فی سبیل الله أمواتٌ بل أحیاءٌ وَ لکن لا تشعرون)؛(11) «و به آنها که در راه خدا کشته می شوند، مرده نگویید؛ بلکه آنان زنده اند ولی شما احساس نمی کنید».

(لا تحسَبَنّ الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتاً بل أحیاءٌ عند ربِّهم یرزقونَ * فرحینَ بما آتاهُم الله من فضله و یستبشرون بالّذین لم یلحقُوا بِهِم من خلفهم ألا خوفٌ علیهم و لا هم یحزنون)؛ (12)

«هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگان اند! بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. آنها به خاطر نعمت های فراوانی که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحال اند! و به خاطر کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند (مجاهدان و شهیدان آینده) خوش وقت اند؛ (زیرا مقامات برجسته آنان را در آن جهان می بینند و می دانند) که نه ترسی بر آنهاست، و نه غمی خواهند داشت».

بنابراین مرگ و شهادت، دریچه ای است به سوی یک زندگی نوین، و انسان به جهانی جدید و برتر از جهان ماده و طبیعت گام می نهد و چنین نیست که آدمی با مرگ، نابود و فانی گردد.

برای بقای نفس و روح انسان پس از مرگ او، دلایل قرآنی و فلسفی و تجربه های مفیدی وجود دارد که ما را به یقین می رساند و در این مختصر جای بحث گسترده نیست.

اکنون که روشن شد انسان دارای حیات برزخی است، موضوع مهم آن است که نوعی ارتباط میان ما و برزخیان وجود دارد و آنان سخنان ما را می شنوند! در این باره نیز آیاتی از قرآن، از وجود رابطه بین ما و کسانی که در جهان برزخ به سر می برند، پرده بر می دارد.

یکی از آیاتی که از ارتباط بشر با گذشتگان خبر می دهد، جریانی است که در سوره اعراف آمده و از گفتگوی صالح پیامبر با قوم خود پس از هلاکت آنان، چنین یاد نموده است:

(فَعقَروا النّاقه وَ عتوا عن أمرِ رَبِّهم وَ قالوا یا صالحُ ائتنا بما تَعِدُنا إن کنتَ من المرسلین* فأخذتهُمُ الرّجفه فأصبحوا فی دارهم جاثمین* فتولّی عنهم و قال یا قوم لقد أبلغتکم رساله ربّی و نصحت لکم و لکن لا تحبّون النّاصحین)؛(13)

«سپس شتر را پی کردند و از فرمان پروردگارشان سر پیچیدند و گفتند: ای صالح! اگر تو از فرستادگان (خدا) هستی، آنچه را که ما را به آن تهدید می کنی، بیاور! سرانجام زمین لرزه آنها را فرا گرفت و صبحگاهان، (تنها) جسم بی جانشان در خانه هایشان باقی مانده بود. صالح از آنان روی بر تافت و گفت: ای قوم! من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ کردم، ولی شما خیر خواهان را دوست نمی دارید».

از آیات فوق به این موضوع می رسیم که قوم صالح نخست از او درخواست عذاب الهی نمودند، پس از آن دچار عذاب و نابودی شدند، حضرت صالح (علیه السلام) ایشان را پس از مرگشان مورد خطاب قرار داد و فرمود: من پیام های خداوند را به شما ابلاغ کردم، ولی شما نصیحت گویان را دوست نمی دارید.

بنابراین حضرت صالح (علیه السلام) با ارواح مردم نافرمان زمان خود، به طور جدی سخن گفته و از این خبر می دهد که آنان سخت در دشمنی و لجاجت با حق فرو رفته بودند!

دیگر از آیاتی که از ارتباط با برزخیان خبر می دهد، آیه ای است که به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:

( وَ سئل من أرسلنا من قبلکَ من رُسُلنا أجعلنا من دون الرّحمن آلهه یعبدون)؛(14) «از پیامبران پیشین بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان، معبودانی برای پرستش قرار دادیم؟!»

ظاهر این آیه نیز می رساند که پیامبر اسلام می تواند با پیامبران گذشته که در جهان برزخ به سر می برند، سخن گفته و با آنان ارتباط برقرار نماید.

سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با کشته شدگان «بدر»

مطلب جالب و قابل توجه در موضوع مورد بحث، فرازی روشن و تردید ناپذیر از تاریخ درباره جنگ بدر است.

هنگامی که کافر قریش در جنگ بدر، هفتاد کشته و هفتاد اسیر داده و پا به فرار نهادند و جنگ به پایان رسید، پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد کشته های مشرکان را در چاهی بریزند. پس از آن که آنان را در چاه انداختند، آن حضرت نزد چاه آمد و به آنها چنین گفت:

«یا أهل قلیب هل وجدتم ما وعدکم ربُّکم حقّاً؟ فإنی قد وجدت ما وعدنی ربّی حقّاً...؛ ای عتبه، ای شیبه، ای امیه، ای ابوجهل و. .. آیا آنچه را پروردگارتان وعده داده بود، حق و پا برجا یافتید؟! من آنچه را پروردگارم وعده کرده بود، حق و حقیقت یافتم!»

این جا بود که گروهی از مسلمانان به حضرت عرض نمودند: آیا با کسانی که مرده اند سخن می گویی و آنان را صدا می زنی؟! پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «شما از آنان شنواتر نیستید، لکن آنان قدرت بر جواب ندارند».(15)

برخی از مورخان نوشته اند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در هنگام گفتگو با کشته شدگان قریش چنین فرمود:

«چه بستگان بدی برای پیامبر بودید! مرا تکذیب کردید، در حالی که دیگران مرا تصدیق نمودند؛ مرا از زادگاهم بیرون کردید، در حالی که دیگران پناهم دادند؛ با من به جنگ و ستیز برخاستید، ولی دیگران یاری ام نمودند. آیا آنچه را که پروردگار وعده کرده بود، حق و پا بر جا یافتید؟!».

با توجه به آنچه آوردیم، امکان ارتباط با گذشتگان و اولیای الهی ثابت می شود و راه را برای توسل، شفاعت خواستن و استمداد از آنان می گشاید.

ارتباط با ارواح اولیای الهی بعد از رحلت و استمداد از آنان، به هنگام بروز مشکلات، موضوعی است که در کتب اهل سنت نیز آمده و در سیره و روش اصحاب و مسلمانان وجود داشته است. به دو نمونه از آن اشاره می کنیم: 1. ابن حجر می گوید: ابن ابی شیبه به سند صحیح از مالک دینار چنین نقل کرده است: «در زمان عمر، قحطی برای مردم پیش آمد، شخصی کنار قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و به وی استغاثه نمود و گفت: ای رسول خدا! برای امت خویش باران طلب کن! زیرا آنان هلاک شدند».(16)

2. نیز به سند صحیح نقل شده است:

«قحطی شدیدی در مدینه رخ داد، مردم از آن وضع نزد عایشه شکایت نمودند؛ عایشه گفت: به سراغ قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته و از آن جا دریچه ای باز کنند تا سقفی میان قبر و آسمان نباشد. آنان چنین کردند و پس از آن، به قدری باران آمد که سبزی ها رشد نمود و شتران چاق شدند».(17)

اما این که آن بزرگان و اولیای الهی به هر توسل و استمدادی پاسخ مثبت می گویند یا نه؟ این به شرایط درخواست کننده و موضوع مورد درخواست بستگی دارد. بدون تردید گاهی کمک خواستن ها، اثر بخش بوده به طوری که آثار آن را در کتاب های تاریخی یادآوری نموده اند؛ و ما نیز در زمان خود آثار و برکات این توسل ها و استمدادها را به روشنی مشاهده می کنیم.

اکنون از مخالفان می پرسیم: آیا شما دلیل عقلی یا نقلی بر امتناع ارتباط با در گذشتگان و برزخیان و بی اثر بودن آن دارید؟ اگر ندارید، چرا آن را انکار می کنید؟!



11- بقره/ 154.

12- آل عمران/ 169 و 170.

13- أعراف/ 79-77.

14- زخرف/ 45.

15- ر. ک: صحیح بخاری، ج5، ص 97 و 98 (جنگ بدر)؛ صحیح مسلم، ج4، ص 77؛ سنن نسائی، ج4، ص 89؛ مسند احمد بن حنبل، ج2، ص 131؛ بحار الانوار، ج19، ص 346.

16- فتح الباری، ج2، ص 495.

17- سنن دارمی، ج1، ص 43

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.

ارتباط با ما

  • موبايل: ...
  • تلفن ثابت: ...
  • فکس: ...
  • ايميل: 313jamaz@gmail.com
  • آدرس پستي: ايران- مشهد